فاطمه الزهرا پس از شهادت بدون نغمه دنیای منعلی اکبر نازک کار

این غریبی که ز دنیا رفته دنیای من است
اینکه خوابیده است زیر خاک، زهرای من است

درب خانه سوخت و با بخت من همرنگ شد
بعد از او تنها سیاهی رنگ دنیای من است

بعد از این راحت بخوابید آی مردم! پر کشید
اینکه خاموش است دیگر شمع شب‌های من است

رفت جانم؛ مانده‌ام جسمم چگونه مانده است
زنده ماندن بعد زهرایم معمای من است

آرزویم خاک شد با او در این غربت، فقط
رفتن از دنیای بی زهرا تمنای من است

جای من در کوچه رفت و جای من دستش شکست
خانه تاریک قبر همسرم، جای من است

پیش چشمم ضربه ها چشمان او را تار کرد
روضه خوانِ این مصیبت چشم بینای من است

غربت من با جراحات تنش همدست شد
نیمی از قد کمان فاطمه پای من است

بعد از این من ماندم و یک خانه بی فاطمه
تلخ‌تر از تلخی امروز فردای من است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]