حسن المجتبی شهادت بدون نغمه دست‌های سفره‌داررضا قاسمی

زخم‌های دست‌های سفره‌دارش را ببین
غربتش در دشمنستانِ دیارش را ببین

بارها مایَملَکش را داد، دور از چشمِ خلق
گفت ای دنیا! بیا تنها سه بارش را ببین

کیمیای پای او از خاک می‌سازد طلا
یک غبارش آفتابی شد، عیارش را ببین

نیست با "مَن لا رَفیقَ لَه" کسی جز او رفیق
در گذرگاهِ جُزامی‌ها گذارش را ببین

جانمازش را کشیدند و نیفتاد از قیام
در سجود و در قعودش اقتدارش را ببین

غربتش قاب است بر دیوارِ غربت‌خانه‌اش
بین دامِ میخ، تیغِ در حصارش را ببین

در سکوت او هیاهوی جمل را گوش کن
حیدر و تکبیرهای افتخارش را ببین

اژدهای فتنه را تیغِ سکوتش سر برید
صبر کن، در دستِ صلحش ذوالفقارش را ببین

از سپیدی‌های مویش روضه‌هایش را بخوان
در سیاهی‌های زلفش روزگارش را ببین

کودکی تا پیری‌اش را کوچه‌ی تنگی گرفت
عمرِ اشکش، روضه‌ی دنباله‌دارش را ببین

حاصلِ سرسبزی تاکش، شراب سرخ شد
جامِ أحلیٰ مِن عسل را، یادگارش را ببین

گفت "لایَوم" و شهیدِ کشته‌ی گودال شد
مقتلش را، کربلای احتضارش را ببین

اشکِ اربابِ مقاتل حالِ یک غارت‌زده‌ست
فصل بعدی، پیشِ سقا انکسارش را ببین

مقتل مکشوفه‌ی او روضه می‌خواهد چه کار؟
روضه‌هایش را تماشا کن، مزارش را ببین

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]