مث وهب ، شبیه جون
مث حبیب ، مث زهیر
الهی که ، به راه تو
همه شویم، عاقبت به خیر
باید رها شد از قفس / تا عاشقی شود آغاز
باید گذر کنیم از خود / به کربلا کنیم پرواز
ای امامم
مخاطب همیشهی سلامم
به شوق وصل تو کَندم از جان
فقط به عشق تو در قیامم ۲
مث سعید ، شبیه حر
مث انس ، مث بریر
الهی که ، به راه تو
همه شویم ، عاقبت به خیر
باید رها شد از این نَفس / رها شد از دلِ زندان
نمی فروشم آن دل که / فقط تو باشی در آن
آخر راه
باید رسید به خیمه شهنشاه
فدایی اش کنیم جان خود را
باید گذشت از این عمر کوتاه ۲
مث نعیم ، شبیه زید
طریق دوست ، رویم نه غیر
الهی که ، به راه تو
همه شویم ، عاقبت به خیر
صدای "اَینَ الهانی" / صدای "اَینَ مسلم"
به گوش می رسد، باید / به قتلگاه شویم مُحْرِم
ادخلوها
باید گذر کنیم از آبروها
و ما رایت الا جمیلا
چه باکی از بریدن گلوها ۲