حجت المهدی فراق و وصال زمزمه حس و حال شب قدرمنصور عرب

کجایی عزیز دل من کجایی
یه عمره که چشمام به راهه بیایی
(می دونم اونی که میخواستی نبودم
می دونم که هیچوقت به دردت نخوردم
می دونم فقط آبروتون رو بردم)
اباصالح ۳

 

چرا حس و حال شب قدر ندارم
چرا وحشتی از شب قبر ندارم
(به پرونده جز رو سیاهی ندارم
نباشی حال رو به راهی ندارم
به جز خونه تو پناهی ندارم)
اباصالح ۳

 

بمیرم که اشکات می‌ریزه رو گونه
می باری برا اون غریب زمونه
(برامون بخون از غریبی مولا
براش مثل زندونه این دار دنیا
میگه بسه این درد دوری زهرا)
اباصالح ۳

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]