علی اکبر ولادت بدون نغمه شکوهِ آیاتِ کوثررضا قاسمی

برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه می‌توان گفت؟
مؤذنا! در مقابلِ شوکتت فقط می‌توان اذان گفت

گدایی ما بهانه‌‌ای تا ضریحِ پابوسی کریم است
نمی‌شود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت

چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند
که می‌شود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت

پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...!
که می‌توان با ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو هم‌زمان گفت

به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد
مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای اذان، از آن گفت

تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن
به شوق یک دَم نفس کشیدن جهنم از جانِ آسمان گفت

بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کرده‌ای در غبارِ میدان؟
که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت

شکستِ یک شاخه‌ات تبر می‌زند به دنیای باغبانت
حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت

خلیلِ خنجر کشیده، حیران؛ ذبیح، از آنچه دیده حیران
که جبرئیل آمد از ذبیح عظیم، از مردِ امتحان گفت

ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خون‌گریه‌های بابا!
چه می‌شود یک خدانگهدار، با دَمِ روضه‌ات به جان گفت

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]