کیست این مادر که از پیغمبران هم برتر است
قطره ای از وصف او، یس و نور و کوثر است
مادر امثال ما، نه ! مادر پیغمبر است ...
خوش به حال خانهای که در دلش، این گوهر است
عرش، هر شب ربنایش را تماشا میکند
گردش تسبیح او، صدها گره وا میکند
چادرش کافی است تا قومی مسلمانش شوند
اولیاءالله میخواهند دربانش شوند
هم گدایان آرزو دارند مهمانش شوند
هم شهیدان آرزو دارند قربانش شوند
ما چه میدانیم؟ پیغمبر به او فرموده است:
فاطمه! گریهکنان ات را خدا بخشوده است
گریهکن های شما، عمری اسیر کوچهاند
بیست شب با پای دل، بین مسیر کوچهاند
این جوانان، چون حسن، عمری است پیر کوچهاند
فاطمیه نه ! تمام سال، گیر کوچهاند
جُرم تو، حبّ علی بوده که بخشیده نشد
دختر پیغمبری - چون تو - ستمدیده نشد
من نمیدانم چهها رفتهاست بر قلب امام
روضهخوان میگفت مادر را غلامی زد؛ غلام !!
جملهای میگویم و رد میشوم؛ حرفم تمام !
شعله از سویی و از آن سوی دیگر ازدحام
آنچنان کوبید بر "در" که دل حیدر شکست
از همانجا حرمت اولاد پیغمبر شکست
موقع دفن است؛ دستان پیمبر را ببین
ناگهان آغوش وا شد؛ عشق مادر را ببین
تکیهگاه مرتضی! احوال حیدر را ببین ...
در نماز دفن، چشم خیس دختر را ببین
مرتضی الله اکبر گفت ... زینب گریه کرد !
یادش آمد پیکری در زیر مرکب ... گریه کرد
فاطمه الزهرا شام غریبان ، هجوم به خانه وحی بدون نغمه عمری اسیر کوچهرضا نظاری
مرتبط
نظرات شما