حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه زدند فاطمه رارضا تاجیک

بلا عظیم و گره کور و امتحان سخت است
چقدر پیروی از صاحب الزمان سخت است

شبیه هرکه به جز اوست زندگی کردیم
ولی شبیه به آقا ... !؟ برایمان سخت است

قصور ماست اگر تحبس الدعا شده ایم
مقصریم که رفتن به آسمان سخت است

برای دیده ی هرجاییِ منِ دل سنگ
مجال دیدن دلدار هر زمان سخت است

چقدر فاصله مانده، چقدر از او دوریم
و‌ راه رفتن با پای ناتوان سخت است

اگرچه غرق گناهیم، دوستش داریم
نبودن ولی مهربانمان سخت است

اگرچه دورم از او، بین روضه نزدیکم
نفس کشیدن بی روضه، بی گمان سخت است

همیشه قصه ی بی مادری غم انگیز است
همیشه رفتن یک مادر جوان سخت است

ز میخ سخت تر، آغاز بی کسی علی ست
به روضه خوان بگو این روضه را نخوان ... سخت است

به ‌پیش دیده ی مردم زدند فاطمه را
اگرچه روضه عیان است، در بیان سخت است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]