قاسم بن الحسن شهادت بدون نغمه به میدان میزند قاسممحسن حنیفی

طلب می‌کرد از دست ضریحی حاجت خود را
 کشیده روی پاهای امامش صورت خود را

 دقیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر
 به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را

 شمیم شهر یثرب در میان خیمه پیچیده
 بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را

 فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد
 که از شیرینی یک نام برده لذت خود را

 نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که
نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را

قسیم النار والجنة به میدان میزند قاسم
به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را

 علیٌ حبّه جُنة سپر دیگر نمی خواهد
سپر کرده است وقتی سینه پر محنت خود را

 بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او
 امام از دست داده با وداعش طاقت خود را

 هزاران سنگ بر قاسم مبارک باد می گفتند
 برایش نیزه ای می آورد تهنیت خود را

رواق سینه‌اش را نعل ها با هم قُرق کردند
 به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را

 به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن
کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را

 به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او
 به زیر چکمه های شمر دیده غیرت خود را

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]