عبدالله بن الحسن شهادت بدون نغمه آیه "فاخلع نعلیک"محسن حنیفی

بارگاهی که شده عرش خدا کفش کنش
لشکری پای نهادند به روی بدنش

این حسین است که مانده است تنش روی زمین؟!
یا روی خاک به لب آمده  جان حسنش

یک‌ نفر در صدد غارت عمامه ی او
یک نفر آمده تا که ببرد پیرهنش

دور تا دور حرم دست حرامی ها بود
وارد معرکه شد شیر یل صف شکنش

رجز شیر جمل نعره ی مستانه اوست
یا حسن بود که میریخت ز کنج دهنش

 آمد و داشت به لب آیه "فاخلع نعلیک"
گفت سیناست همین سینه ی غرق محنش

بی وضو آنکه نبرده است دمی نام عمو
بود با شمر در آن مهلکه روی سخنش

به ادب نافه گشایی کن از آن زلفِ سیاه
*جای دل‌های عزیز است به هم بر مَزَنَش*

ساربانا سر من سهم تو اما عوضش
دست بردار از انگشت و عقیق یمنش

بود آن لحظه دعای لب عطشان عمو
که میان دل خود داشت غم یاسمنش

*یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از دست حسود چمنش*

وای از بال و پرش رفت به غارت با تیغ
وای از حنجره اش حرمله شد راهزنش

وطن آغوش حسین است، خوشا عبدالله
لاأقل جان نسپرده است به دور از وطنش

* حافظ علیه الرحمه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]