حسن المجتبی ولادت بدون نغمه حسن عیار حقیقترضا تاجیک

به خط سبز نوشتم برای خلقت حُسن
برای نیمه ی ماه خدا ولادت حُسن
برای شوکت حُسن و برای عزت حُسن
برای حضرت احسان، برای حضرت حُسن
حلول می کند امشب تمام حُسن خدا
امام حُسن خلائق، امام حُسن خدا

پیمبر آمد و پیچید عطر نام حَسن
نشست روی دو زانو به احترام حسن
و گفت از برکات علی الدوام حسن
اشاره کرد به یک جمله در مقام حسن
حسن ضیاء دل است و فروغ چشم من است
"اگر که عقل چنان مَرد باشد آن حسن است"

چقدر آمدنش را نبی بشارت داد
خدا به یُمن حضورش به ما ضیافت داد
حسن رسید و به دنیای ما حلاوت داد
و حافظ آمد و بر گفته ام شهادت داد
(به حسن خلق و‌وفا کس به یار ما نرسد)
کسی به فیض کرامت به مجتبی نرسد

رسیده و به خزانها بهار بخشیده
به جایگاه "کرم" اعتبار بخشیده
تمام زندگی اش را دو بار بخشیده
دو بار؟! نه به خدا بی شمار بخشیده
کریم آنچه که دارد، تمام می بخشد
به سائلی که نگفته کلام، می بخشد

فزون ز رحمت عامش بگو که رحمت چیست؟!
بگیر از کرم او، ببین کرامت چیست
نگاه کن نسبش را بگو اصالت چیست
حسن شناس بشو تا ببینی عزت چیست
قسم به آنکه به این عالم آبرو داده
تمام عزت خود را خدا به او داده

همیشه از نفس او صلات می جوشد
و از قنوت نگاهش قنات می جوشد
چنان علی، ز رکوعش زکات می جوشد
میان قلب دو طفلش فرات می جوشد
همیشه نیمه ی پنهان ماجرا حسن است
(ز من بپرس که سلطان کربلا حسن است )

طلوع کرد و نگاهش به نور غالب شد
شبیه شیر خدا مظهر العجائب شد
دعای خلقِ گرفتارِ "فی النّوائب" شد
فقط ولادت او بود روزه واجب شد
فقط ولادت او بود که در این ماه است
فقط ولادت آقا ضیافت الله است

قیامت است به واقع قیام صلح حسن
صلابت است شکوهِ پیامِ صلح حسن
بصیرت است بیان تمام صلح حسن
و کربلا گره خورده به نام صلح حسن
نبوده صلح بگو غزوه ی پیمبر بود
نبوده صلح بگو فتح باب خیبر بود

سخن ز چشم حسن شد من از غزل گفتم
ز قاسمش همه گفتند، از عسل گفتم
بیان صلح شد و حرف مستدل گفتم
ز هیبتش که سخن شد من از جمل گفتم
هنوز می رسد از جنگ، بانگ تکبیرش
و چشم فتنه درآمد به لطف شمشیرش

میان معرکه آمد حسن ولی الله
تلف شد از غضب شیر، گله ی روباه
همین که خورد زمین آن ضعیفه ی خودخواه
صدای نعره ی حیدر رسید: ای والله
کسی شبیه حسن شیرمرد بلوا نیست
که ترس در دل فرزندهای زهرا نیست

تمام آرزوی من زیارت حسن است
در آن مدینه که تحت حکومت حسن است
به گوشه گوشه ی شهرش علامت حسن است
و‌ روزهای دوشنبه ضیافت حسن است
چگونه شرح کنم که چه لذتی دارد
مضیف را که غذاهای حضرتی دارد

خیال کن چه رواقی چه مرقدی دارد
کریم شهر مدینه چه مسندی دارد
چه سنگهای عقیق و زبرجدی دارد
چه آستان رفیعی، چه مشهدی دارد
چقدر صحن حسن مثل صحن شیرخداست
و‌ صحن جامع او صحن حضرت زهراست

حسن عیار حقیقت عیار دینداریست
درست مرز جدایی عزت و خواریست
شهید پول پرستی و ساده انگاریست
و ماجرای حسن در زمان ما جاریست
سکوت، روح نفاق و برادر فتنه است
همیشه شیعه ی او در برابر فتنه است

همیشه حق امام زمانه را بشناس
دلیل صحبت افشاگرانه را بشناس
و‌ منطق سخن عاقلانه را بشناس
به هوش باش برادر، رسانه را بشناس
نصیر باش و همیشه میان سنگر باش
بصیر باش و همیشه صدای رهبر باش

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]