فاطمه الزهرا ولادت بدون نغمه دنیا رفت پابوسشرضا قاسمی

خدا از عرش نازل کرد رودِ کوثر خود را
به دریا داد کامِ تشنه‌ی پیغمبر خود را

زمین پرواز کرد از خاک تا افلاک، با زهرا
تماشا کرد با ناباوری دور و بر خود را

نه؛ او دنیا نیامد؛ بلکه دنیا رفت پابوسش
به عالم داد چندی افتخار محضر خود را

صدای صور اسرافیل غیر از ذکر زهرا نیست
خدا رو کرده قبل از آفرینش محشر خود را

میان رحلِ دستش بوسه می‌نوشید از کوثر
پدر وقتی که می‌بوسید روی دختر خود را

یتیمی سخت بود، اما به پایان آمد این سختی
یتیمِ مکه در آغوش دارد مادر خود را

پدر می‌گفت می‌دانی دلیلِ خلقتم هستی؟!
تکان می‌داد زهرایش به آرامی سر خود را

نگاهش رونما می‌داد و مروارید می‌بارید
امیرالمومنین تا دید روی همسر خود را

و زهرا و علی آیینه‌های روبروی هم
به قاب چشمِ هم دیدند وجه دیگر خود را

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]