زینب کبری ، حسین الشهید کاروان اسرا بدون نغمه یاقَوم اُسْکُتُوامجتبی خورسندی

همین که بانگ "یاقَوم اُسْکُتُوا" شد بر فضا غالب
"فَقامَت زَینَبُ بِنتَ عَلی‌بن ابی‌طالب"

به منبر رفت، دنیا از سکوت مُهلکی پر شد
زمین ساکت، زمان ثابت، جهان غرق تحیر شد

نه تنها از صدای او زبان‌ها از صدا افتاد
که حتی زنگ‌های کاروان‌ها از صدا افتاد

به منبر رفته و می‌خواند با صوت جلی خطبه
ولی گویی که می‌گوید بر آن منبر علی خطبه

به "بسم الله الرحمن الرحیم" آغاز گفتن کرد
که او تکلیف را از ابتدای کار روشن کرد

شکوه تازه‌ای با خطبه‌اش بر واژه‌ی "زن" داد
به "اشباه‌ الرجالِ" شهر درس مرد‌ بودن داد

در اثنای سخن بعد از ثنای ایزد منان
قرائت کرد - مانند برادر - آیه‌ی قرآن

به آنان گفت: ای هم‌کاسه‌های هر شب شیطان!
که گوش خویش را دادید هردم بر لب شیطان

همیشه سست‌ عهد و ساده‌ لوح و بی‌خرد بودید
که راه کفر را از راه حق بهتر بلد بودید

ولی حق از همان روز ازل در خدمت ما بود
شبیه پرچمی در دست ما همواره بالا بود

در این پاییز چیزی جز شکوفایی نمی‌بینم
سراسر زخم‌ها را غیر زیبایی نمی‌بینم

قتیل عشق را، خون، جوهر امضای پیمان است
کسی که پای عهدش کشته شد، پیروز میدان است

نمایان می‌شود خورشید صبحی زود از کعبه
همان دم که می‌آید مهدی موعود از کعبه

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]