رقیه سادات شهادت بدون نغمه بوی تنور کوفه*سیدمحمدحسین حسینی*- - -

نزدیک شد، شمیم حضورش به من رسید
در این طبق چه بود که نورش به من رسید
 
شبها گرسنه بوده ام و نان نخواستم
حالا ز کوفه بوی تنورش به من رسید
من رفتن تو را که ندیدم، مسافرم!
از غیبتت چه خوب ظهورش به من رسید
 
شیرینی لب و سخنت مال دیگران
شکر خدا دو بوسه ی شورش به من رسید
آن کس که ترس داشت‌ نگاه عمو کند
بعد از تو چند مرتبه زورش به من رسید
 
من پیش شمر و حرمله سر خم نمیکنم
از ارث مادر تو غرورش به من رسید
ویرانه خانه همه مان شد بدون تو
از خانه جدید تو گورش به من رسید
مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]