عبدالله بن الحسن شهادت زمینه گرفته هیبت حسنعباس قانعی

امید آخر سپاه عبدالله
میره به سمت قتلگاه عبدالله
رزمنده جان نثار و جان سپار و جان فدای شاه، عبدالله
جان عبدالله
مثه یل جمل زمان جولان عبدالله
نگاهشه شبیه تیغ بران عبدالله
جان عبدالله
میبنده پای عقلو به زنجیر / واژه عشقو میکنه تفسیر
میخونه زیر نیزه و خنجر / پیروزه خون همیشه بر شمشیر
و اللهِ لا اُفارقُ عَمی ۴

 

نداره بر تنش کفن عبدالله
گرفته هیبت حسن عبدالله
بی جوشن و بی سپر میره برای جنگ تن به تن عبدالله
آه عبدالله
خدا کنه نباشه عمرت کوتاه عبدالله
نیفته دست تو توو آغوش شاه عبدالله
آه عبدالله
پرچمداری مثه عمو عباس / جنگاوری مثه علی اکبر
شیرین تر از عسل مثه قاسم / شورآفرین مثه علی اصغر
و اللهِ لا اُفارقُ عَمی ۴

 

امانت برادرم عبدالله
شدی شبیه مادرم عبدالله
دستت شده از بدن جدا مثل دلاور حرم عبدالله
مرد عبدالله
نکش پاهاتو روی خاکا از درد عبدالله
گلوی پاره تو بیچارم کرد عبدالله
مرد عبدالله
چشمامو خونِ حنجره ت بسته / اما روضت مثه عمو بازه
با من میمونی توی این گودال / میشی مهمون نعلای تازه
و اللهِ لا اُفارقُ عَمی ۴

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]