حسین الشهید عاشقانه شبهای زیارتی ، آغاز محرم بدون نغمه دم "هَل‌مِن‌مُعینت"رضا قاسمی

زمین انداختم زیر علم بارِ گناهم را
و شستم با گلابِ گریه‌ام روی سیاهم را

به دیوارِ عزایت میخ‌کوبم مثل بیرق‌ها
نخواهم داد، حتی آجری از تکیه‌گاهم را

هزار و نهصد و پنجاه لشکر اشک آوردم
که شاید مرهمت باشد؛ بگیر از من سلاحم را

دم "هَل‌مِن‌مُعینت" چارده قرن است در گوش است
که باشم لحظه‌ای سرباز، شاه کم‌سپاهم را

هزار و چارصد سال است دنبال تو می‌گردم
بیانداز از مسیر کج به راه راست، راهم را

نگهبانِ حریمِ چشمه‌ی موقوفه‌ات هستم
اگر از سارقانِ اشک، می‌دزدم نگاهم را

همیشه سایه‌ی دست تو را روی سرم دیدم
همیشه آرزو کردم ببوسم سرپناهم را

به دیوار اتاقم نیست تقویمی به جز بیرق
غم روز دَهُم گم کرده روز و سال و ماهم را

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]