وقتی که زن های قریشی
تنها گذاشتن تو رو مادر
مونس تنهائیت شدم من
که خاطِرت نشه مُکدّر (۲)
مسافر من ولی ، حرفاش ، از دوری و هجرونه
مسافر من ولی ، حرفاش ، دلم رو میلرزونه
مسافر من ولی ، برام ، روضه میخونه
روضه میخونه أنا المظلوم
روضه ی عطش أنا العطشان
روضه میخونه أنا الغریب
روضه ی کفن أنا العریان
وقت ولادتِ من اومد
هودجی و نشست روی فرش
چهارتا بانو که رسیدن
برای یاریِ تو از عرش (۲)
بازم اومدن ولی ، اینبار ، کنار رأس بی تن
بازم اومدن ولی ، اینبار ، دور تنورن با من
بازم اومدن ولی ، اینبار ، سینه میزنن
سینه میزنن حسین تنها
روضه میخونم حسین بی سر
سینه میزنن حسین تشنه
روضه میخونم رو خاکستر