چهل و پنج روزه که *
از خونه رفته شادی - توو بسترت اُفتادی
با دستت خیلی وقته - به ما لقمه ندادی
چهل و پنج روزه که
اُفتاده دستت از کار - ای اُف به این روزگار
زدن تو رو توو کوچه - چهل تا مردم آزار
ای مادر جوونم ، مادر مهربونم ۲
چهل و پنج روزِ پیش
جلو چش مجتبی - تو رو زدن بیهوا
همسایهها اومدن - ولی برا تماشا
چهل و پنج روزِ پیش
تو رو با در سوزوندن - محسنمونو کُشتن
بابامونو میبُردن - طناب به دست و گردن
ای مادر جوونم ، مادر مهربونم ۲
* این زمزمه با تغییر در عبارت،
هفتاد و پنج روزِ که (برا فاطمیه اول)
و نود و پنج روزِ که (برا فاطمیه دوم) قابل استفاده می باشد.