چهل روزِ آزِگار / شدم من هلاک تو
میذارم جا شونههات / سرم رو ، روو خاک تو ۲
بمیرم سه روز ، تنت موند رو خاک
میخواستم بمونم نذاشت دشمنت
من و میزدن ، من و بُردنم
نذاشتن که سایه بشم رو تنت ۲
حرم میسازم اینجا - برای اولین بار
چادر خاکیم میشه - سایهبون این مزار ۲
چهل روز آزگار / بلا دیده خواهرت
ما رو صبح و شب زدن / درست پایین سرت ۲
ما رو با طناب ، ما رو بی نقاب
ما رو بُردن عمداً توی ازدحام
جلوم رقصیدن ، به ما خندیدن
ما رو دق دادن توی بزم حرام ۲
توو شهر کوفه و شام - دریده شد پردهها
مسیر زینب افتاد - به بازار بردهها ۲