گریه کردم بس که از داغ تو، بیمارم حسین
تار می بیند دو چشمانِ عزادارم حسین
می نشیند با شروعِ روضه چشمانم به اشک
تا ابد این رزق را از مادرت دارم حسین
پای کارت ایستادم؛ چون بدون فوتِ وقت
آمدی تا که گره افتاد در کارم حسین
دست هایت را رها کردم، زمین خوردم؛ ببخش!
بد نمک نشناسم آقا؛ سهل انگارم حسین
جا نمانم! این بلا از هر بلایی بدتر است
جا نمانم اربعین! مشتاقِ دیدارم حسین
مشکلات من فقط کنج حرم حل می شود
دعوتم کن کربلا! خیلی گرفتارم حسین
جانِ آن خواهر که با دستانِ بسته رفت و گفت:
راهیِ دروازۂ ساعات و بازارم حسین
سنگباران بود و نامحرم؛ خدا صبرش دهد
گفت: چشم از چشمهایت برنمیدارم حسین