حسین الشهید گودال قتلگاه بدون نغمه به نیزه تکیه زدمحسن حنیفی

کشید فاطمه آه و نی از نوا افتاد
شراره ای به دل پاک انبیا افتاد

جلال حضرت صدیقه، گوشواره عرش
میان کوچه ی گودال بی هوا افتاد

شهی که تکیه ی او تکیه گاه عرش خداست
به نیزه تکیه زد اما یکی دو جا افتاد

به بارگاه تنش غیر بوسه بار نداشت
به این حرم گذر نیزه و عصا افتاد

رواق سینه ی او جای چکمه هرگز نیست
شکوه عرش خدا زیر دست و پا افتاد

چه شد که خنجر کند جماعتی ناپاک
به جان آیه ی تطهیر و إنّما افتاد

اگر که تولیت زلف اوست با زهرا
چه شد که گیسوی او دست شمرها افتاد

هنوز مردم صحرا نشین عزادارند
سه روز روی زمین پیکرش چرا افتاد

چه کیمیای عجیبی که بعد دفن تنش
حریر هم به تمنای بوریا افتاد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]