علی اصغر شهادت بدون نغمه چاووش نیزه ای شدهمحسن حنیفی

او آب را به دست خودش آفریده است
دریا عقیق سرخ لبش را مکیده است

روشن ترین دعای قنوت حسین شد
نوری که از گلوی سپیدش دمیده است

حتی فرات حق لبش را ادا نکرد
غیر از سه شعبه ای که نوکش آب دیده است

تیر از میان آن همه مضمون گریه دار
معنای نازک گلویش را گزیده است

طفلی هنوز راه نیفتاده است ... آه
خون با شتاب بر رخ پاکش دویده است

وقت تلظی لب او آب می شود
دریا؛ که منت از برهوتی کشیده است

تشییع پیکرش به عبا احتیاج داشت
مانند پیکری که بریده بریده است

او رفت و آب خوردن مادر عذاب شد
جرعه به جرعه طعم عطش را چشیده است

از آسمان حنجر زخمی و تشنه اش
بر خاک عرش، خون گلویش چکیده است

قطعاً که گاهواره او عرش کبریاست
درصحن سینه ی پدرش آرمیده است

چاووش نیزه ای شده لالایی رباب
حالا که طفل تشنه به دستش رسیده است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]