حسین الشهید عاشقانه شبهای زیارتی ، گودال قتلگاه زمزمه شبای آهعبدالله باقری

شبای جمعه ، شب وصاله
چکار کنه نوکری که بی‌پر و باله
شبای جمعه ، دلم اسیره
هر جا باشم بهونه‌ی تو رو میگیره

شبای جمعه ، دل توو دلم نیست
کلافه میشم که چرا روزی‌م حرم نیست!؟
شبای جمعه ، با دل تنگم
میگم من و ببخش که من مایه‌ی ننگم

آقای خوبم ، نعم الامیری
اسم من و آقا یه وقت قلم نگیری
به لطف روضه ، به لطف اشکام
ایشالا من درست میشم به لطف آقام

شبای جمعه ، به من کرم کن
با یه سلام دلم رو زائر حرم کن
شبای جمعه ، رباب با غربت
با حضرت زهرا میاد برا زیارت

شبای جمعه ، شبای آهه
هنوز صدای لالائیش توو خیمه‌گاهه
شبای جمعه ، مادری بدحال
روضه‌ها رو میبره آخر سمت گودال

الهی مادر ، دورت بگرده
تیر سه‌شعبه با تو و قلبت چه کرده؟
بدون سقا ، تنهای تنها
غریب گیرآوردنت میون صحرا

با نیزه و تیر ، با سنگ و شمشیر
انقدر زدن که آخرش شدی زمین‌گیر
غریب مادر ، گلو بُریده
کی تو رو توی قتلگاه رو خاک کشیده!؟

همونجا زینب ، مرگ آرزو کرد
وقتی تو رو با ضرب‌ چکمه پشت‌ و رو کرد
لبای خشکت ، اومد رو خاکا
همون لبا که بوسه میزد رسول‌اللا(ه)

لبای خشکت ، من و صدا کرد
داشتی با من حرف میزدی سر و جدا کرد
بُنَیَّ قتلوک ذبحوک و مِنَ‌الماءِ منعوک
بُنَیَّ بُنَیَّ بُنَیَّ
حسین واااای واااای

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]