رقیه سادات شهادت شور ، زمینه بغلم کن که سرم سنگينهسجاد محمدی

بغلم کن / بغلم کن حالم اصلا خوش نیس
بغلم کن / بغلم کن که سرم سنگينه
توی چشمات / می بينم كه مثل من غم داری
بغلم كن / چقد آغوشت برام شيرينه
بوی تنورو حس ميكنی توام؛ یا دوباره وقت غذا شد
آخه يكی از اين دخترا بهم گفت برام يه كم نون مياره
نكنه سوختگی موهات جواب سوالِ پس بگو دروغه
گناهه من چی بود كه زمونه اينقد لج منو در مياره
ای داد ای داد ای داد
كه دوريت به جونم افتاد
بابا بابا گفتن
ببين چه كاری دستم داد

 

بغلم كن / بی خداحافظی رفتی بابا
بغلم كن / بغلم كن كه دارم می ميرم
ديدی چی شد / كسی فكرشو نمی كرد اما
من با دستام / سرتو دارم بغل می گيرم
الهی من بميرم كه ابروهاتم سوزوندن انگار عزيزم
يكی نگفت آخه تو غريبی و بی كسی و مادر نداری
وقتی توو خيمه ديدم كه گوشوارم رو به زور در آوردن اون روز
با خودم هی می گفتم مگه تو داداش علی اكبر نداری
ای داد ای داد ای داد
كه دوريت به جونم افتاد
بابا بابا گفتن
ببين چه كاری دستم داد

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]