زینب کبری رحلت زمزمه چادرم ديگه غارت شدمیلاد قبایی

خيره به آسمونم / به لب رسيده جونم
تا نفسای آخر / منتظرت می مونم
بيا ای سر بريده / يار به خون تپيده
اگه شدی شهيد، پس / منم شدم شهيده
اين لحظه آخر - خاطرات تو باهامه
پيرهنت توی دستامه - دلم گرفته
به يادتم حالا - چون لبم تشنه آبه
بسترم زير آفتابه - گريم گرفته
غريب من / غريب مادرم حسين جان
شهيد من / شهيد بی سرم حسين جان 2
حسين من / حسين من مظلوم حسين جان 3

 

رفتی قدم كمون شد / بهار من خزون شد
انگشتر عقيقت / قسمت ساربون شد
انگشترت رو بردن / ديدم سرت رو بردن
اون پاره های مشک / آب آورت رو بردن
غروب عاشورا - رفتی سهمم اسارت شد
چادرم ديگه غارت شد - قدم خميده
ببين هنوز جای - كعب نی رو تنم مونده
خيلی قلبم رو سوزونده - سر بريده
منو زدن / منو زدن توو كوفه توو شام
منو زدن / منو زدن سنگ از روی بام 2
حسين من / حسين من مظلوم حسين جان 3

 

خدا كنه امامم / تو باشی التيامم
يک سال و نيمه كه من / زخمی شهر شامم
بايد از اين بلا گفت / از اون خرابه ها گفت
ديدم يه پير زن به / رقيه ناسزا گفت
جلوی چشمامه - گوش خونی و گوشوارش
معجر و چادر پارش - به غم اسير شد
تا ديد يه نامردی - پشت هم بی امون می زد
رو لبت خيزرون ميزد - يه روزه پير شد
تو رو زدن / تو رو زدن پيش نگاهش
خيلی رقيه رو زدن چی بود گناهش 2
حسين من / حسين من مظلوم حسين جان 3

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]