با تیر آمدند به تشییع پیکرت
خون می گریست در غم تو چشم خواهرت
عمری ست روبه روی تو و چشم های توست
تصویرِ گوشواره ی زخمی مادرت
ای راز دار فاطمه! یادت نمی رود
مادر چگونه خورد زمین در برابرت
در خانه کاش مَحرَم اسرار داشتی
مثل رباب کاش وفا داشت همسرت
فرمانده ای غریب تر از تو ندیده ایم
از هم گسست با طمع سکه لشکرت
معلوم شد از این جگر پاره پاره ات
دیگر رسیده است نفس های آخرت
در کربلا اگر چه نبودی خودت ولی
پرپر شدند جای تو گل های پرپرت
تاریخ را ورق بزن و آخرش ببین
افتاده است در دل صحرا برادرت