حسین الشهید اربعین بدون نغمه صدایت میزنم جانامحمدجواد صادقی

سلام آقا! منم آن نوکر بی دست و پای تو
سلیمانی و مثل مور می افتم به پای تو

صدایت میزنم جانا! جوابم می دهی "جانم"
به قربان تو و آن "جانم"ِ مشکل گشای تو

گره افتاده در کارم؛ فقط آقا تو را دارم
طبیب درد من هستی و من هم مبتلای تو

همان بدو تولد شور عشقت در سرم افتاد
همان اول شدم وقف تو و وقف عزای تو ...

و من این شور را از شیر پاک مادرم دارم
همان شیری که ممزوج است با اشک عزای تو

دلم آرام شد وقتی که یک اهل دلی می گفت:
سرش بالاست در محشر کسی که شد گدای تو

گنهکارم؛ نگاهم کن؛ برایت نوکری کردم
جواز کربلایم مانده و دست عطای تو

زمانی هم که بال پر زدن هایم مهیا شد
کبوتر می شوم، پر می کشم، اندر هوای تو

به اذن حضرت شاه نجف مبدا ستون یک
و مقصد هم به اذن مادرت پایین پای تو

اذانم را نجف می گویم و با عشق می خوانم
نماز ظهر روز اربعین را کربلای تو

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]