رقیه سادات شهادت زمینه رفتی باباحسین خدادی ، حسین خدایاری

خستم سرم رو رو پاهات میزارم
بستم چشامو باز ولی بیدارم
پاهام پُرِ زخمه ببین بابایی
دَستام وَرَم کرده میده آزارم
رفتی بابا - به خیمت شُدن حمله وَر
رفتی بابا - شده زجر واسم دردسر
رفتی بابا - شدم با سَرِت همسفر
رفتی سفر بابا بیا منم ببر بابا
بیا منم ببر بابا بیا منم ببر بابا

 

بی تو سحر کردم چه شبهایی رو
موندم بگم یا نه یه حرفایی رو
از بس کُتَک خوردم تو شام و کوفه
دیگه نمیبینه چشام جایی رو
رفتی بابا  - ما رو بردن از کوچه ها
رفتی بابا - شنیدیم همش ناسزا
رفتی بابا - زدن عمه رو بی هوا
رفتی سفر بابا بیا منم ببر بابا
بیا منم ببر بابا بیا منم ببر بابا

 

هر بار که اسمت رو به لب آوردم
دور از چشایِ تو کتک ها خوردم
عمه اگه همرام نبود بابایی
قطعا تا حالا صد دفعه میمردم
رفتی بابا - چِشِت رو تا که دور دیدن
رفتی بابا - النگو هامو دزدیدن
رفتی بابا - به اشکام چقدر خندیدن
رفتی سفر بابا بیا منم ببر بابا
بیا منم ببر بابا بیا منم ببر بابا

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]