عبدالله بن الحسن شهادت واحد عمه بذار برماکبر خلیفه

پرشده اين، دشت پر از غم، از لاله های، پرپر خدايا
اشک چشمام، نم نم ميريزه، رو خاک پرخون، آه وواويلا
رفتند / عموم اباالفضل و علی اكبر
پيش چشام پر زد علی اصغر
من موندم اما
رفتند / همه جوونای بنی هاشم
شد غرق خون برادرم قاسم
من موندم اما
ديده دنيا شهامتم // من هم اهل رشادتم // بی قرار شهادتم 2

 

ديگه صبری، برام نمونده، ميخوام بميرم، عمه دعا كن
بين دشمن، عموم غريبه، دستای من رو، ديگه رها كن
عمه / بذار برم كه توو دلم غوغاست
بذار برم كه بی كس و تنهاست
عمو حسينم
عمه / ببين شلوغی ته گودال
ببين داره چطور ميره از حال
عمو حسينم
مونده بی يار و بی پناه // بی علمدار و بی سپاه // تشنه لب توی قتلگاه 2

 

ديگه نوبت، به من رسيده، كه توی راهت، بريزه خونم
ديگه وقتش، رسيده دشمن، توو مقتل تو، بگيره جونم
عمو / حتی جداشه از تنم دستم
تا آخرين نفس پيشت هستم
تنها نمونی
عمو / حتی جدا بشه سرم از تن
میمونم اینجا که پیش دشمن
تنها نمونی
ای عمو سر ميدم برات // توی مقتل ميشم فدات // جون ميدم بين قتلگات 2

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]