عمری گذشت هنوز توی گوشم
صدای العطش ها میپیچه
توو "خیمهگاه" یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیش اون هیچه ۲
دیدم
بچه ها رو توو خیمهی مشکا
رو خاک نمدار که میاُفتادن
دیدم با چه خجالتی رفتن
مشک و به سقای حرم دادن
علم افتاد / توو حرم غوغا شد
پای دشمن / سمت خیمه وا شد ۲
وا مصیبت / ای امان از غربت ۳
گودال اومد به خاطرم هرجا
دیدم حصیر و کهنه قالیچه
توو "قتلگاه" یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیش اون هیچه ۲
دیدم
خنجر کهنه که نمیبُرّه
حوصلهی سپاهشون سر رفت
بین سنان و شمر که دعوا شد
خولی سر و کشید و زود در رفت
شرّی افتاد / محشر کبری بود
یا بُنَیَّ / نالهی زهرا بود ۲
وا مصیبت / ای امان از غربت ۳
بین محلّهی یهودی شد
سرای روی نیزه بازیچه
توو "شهر شام" یه چیزایی دیدم
که زهر کینه پیش اون هیچه ۲
دیدم
اوباش مستِ سنگ به دستی که
دنبال شرّ و فتنه میگردن
اوّل قمار و شرط و میبستن
بعداً نشونه گیری میکردن
سری اُفتاد / زیر سمّ مرکب
ما میمُردیم / نبود عمّه زینب
وا مصیبت / ای امان از غربت ۳