ببخشن سادات،که میگم حتی / نذاشتن آقا، عبا برداره
میبارن اهل،حرم تا دیدن / ندادن فرصت، عصا برداره
حکایت حکایتِ امروز نیست
که ابر چشِ شیعه میباره
پسرهم شده مثل مادر پس
بمیریم از این غصه جا داره
پا برهنه / پشت مرکب / قامت و قدش خمید
توی کوچه / یاد مادر / شد محاسنش سپید ۲
واویلا ۲ علی الامام المسموم
نوشته مقتل، غریب و تنها / کشوندنش با، پای پیاده
اِی اهل روضه،امام شیعه / مث زهرا توو کوچه افتاده
چشاش کاسهی خون شده هربار
تا خوندن براش از غم زهرا
یه عمره هوای دلش ابری
بوده واسه ی عصر عاشورا
توو مدینه / بین مردم / حرمتش شکسته شد
روضه اینجاست / دست آقا / به طنابی بسته شد ۲
واویلا ۲ علی الامام المسموم