تا نشستم با ادب هر بار پای سفره ات
شد کرَم پشتِ کرَم تکرار، پای سفره ات
راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم
چشم پوشی کردی از بدکار، پای سفره ات
من گدایی نابلد! أنت کریم إبن کریم
روی چشمانم قدم بگذار، پای سفره ات
همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم
تازه شد با أغنیا دیدار، پای سفره ات
با جُزامی هم-غذا شد دستهایِ گرم تو
قاسمت نان خورد با بیمار، پای سفره ات
شیوهٔ نَقلِ حدیثت در عمل بود و نشست
جملهٔ «ألجّار ثمّ ٱلدّار»، پای سفره ات
نان-خورِ عهد قدیم خانه ات هستم اگر
پرورش دادم برایت یار، پایِ سفره ات
روزیِ بی منّت فرزندهایم دست توست
با همان پیمانه سرشار، پایِ سفره ات