فاطمه الزهرا شهادت بدون نغمه روضه‌ی مستورِرضا قاسمی

فاطمیه حالِ ما مثلِ محرم می‌شود
میهمان کاسه‌های چشم، زمزم می‌شود

زیر سقفِ روضه‌ی مستورِ ناموس خدا
هر کسی که مادرش زهراست، مَحرم می‌شود

آبِ کوثر را به قوری‌های هیات ریختند
چای اینجا با دمِ سینه‌زنان دم می‌شود

در عزای فاطمه، محجوبه‌های شهرمان ...
چادری که روی سر دارند، پرچم می‌شود

روضه‌ی مردانِ مشکی‌پوشِ مادر بی‌صداست
«روضه‌خوانی» با زبان پیرهن هم می‌شود !

در نبردی که سلاحِ گریه می‌آید به کار
فاطمیه، جبهه‌ی خطّ مقدم می‌شود

با بهانه، بی‌بهانه، اشک می‌ریزیم ما
با در و دیوار هم مقتل مجسم می‌شود

خم نیاوردیم، بر ابرویمان در مشکلات
زیر بارِ روضه اما قدّمان خم می‌شود

می‌شویم از داغِ مادر گریه گریه پیرتر
مثل شمعی، قطره قطره عمرمان کم می‌شود

اشک می‌ریزیم، شاید زخم او بهتر شود
چون نمی‌دانیم، آیا اشک، مرهم می‌شود ؟!

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]