فاطمه الزهرا شهادت بدون نغمه غرق شوقمرضیه عاطفی

جذبه از یاقوت و گوهر میرود
سوره اخلاص و کوثر میرود

زجرها دیده ست اما غرق شوق
محض ِ دیدار پیمبر میرود

لرزه می افتد به جانِ مرتضی
هر زمان که جانبِ «در» میرود

گرچه خوانده مجتبی "أمن یُجیب"
خوب میداند که آخر میرود ...

نیمه شب "عجّل وفاتی" خوانده و
دیگر از آغوش بستر میرود

با چه حالی حضرت دارالشّفا
مضطر و بشکسته پیکر میرود

از دو چشمش اشک جاری میشود
تا که زینب سمتِ معجر میرود

روضه بر پا میشود وقتی حسین
تشنه در آغوشِ مادر میرود!

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]