حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه از صبح تا هیاتمهدی نظری

آنقدر آلوده ام که بار خفت می کشم
با خودم این درد را تا بی نهایت میکشم

یابن زهرا من برای اینکه راضی ات کنم
از نماز صبح تا هیات ریاضت می کشم

بس که گریه کرده ای از دیدن پرونده ام
هرکجا نام تو می آید خجالت می کشم

تا نگاه مهربانت قسمت من هم شود
لحظه لحظه از دوتا چشم تو منت می کشم

جای تو با نفس اماره رفاقت کرده ام
هرچه دارم می کشم، از این رفاقت می کشم

می شود گاهی نگاهی هم به حال من کنی؟!!!
هرچه باشد من درِ این خانه زحمت می کشم

با همه آلودگی هرطور ممکن که شده
هر شب جمعه خودم را سمت هیات می کشم

می روم یک گوشه ای در روضه هق هق می کنم
آخرش در روضه های کربلا دق می کنم

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]