حسن العسکری ولادت بدون نغمه پدر مهربان مولامانحبیب باقرزاده

مثل نورى ز آسمان آمد
از فراسوى بى كران آمد
پدر مهربان مولامان -
- حضرت صاحب الزمان آمد
از گلستان حضرت زهرا
گل سرخى به ارمغان آمد
جهت ديدن گل رويش
ماه از اوج آسمان آمد
بهر ديدار روى او جبريل
بى قرار و دوان دوان آمد
در دلم شور محشرى دارم
خوش به حالم كه عسکرى دارم

از عناياتتان خبر دارم
با نگاه شما ثمر دارم
دو سه روزيست از قدوم شما
حال خوبى دم سحر دارم
عکسی از "سُرِّ مَن رَای" دیدم
باز هم ديدگان تر دارم
پر زدن در هوات را آقا
از همان كودكى به سر دارم
فكر و ذهنم مدام در حرم است
در سرم فكر يک سفر دارم
آى مردم چه سرورى دارم
خوش به حالم كه عسکرى دارم

جلوه نورِ آفتابى تو
بانى باده شرابى تو
ما ترابان مقدمت هستيم
عسکرىِ ابوترابى تو
سايه ات مثل ابر بر سرماست
بهر دلدادگان سحابى تو
ما همه غرق در گناه شديم
و تجلی گه ثوابى تو
تشنه ها سوى تو سرازيرند
فيض سرچشمه هاى آبى تو
با تو دنياى بهترى دارم
خوش به حالم كه عسکرى دارم

شيوه دلبرى بلد هستى
گل زيباى سر سبد هستى
در ميان دل همه عشاق
از ازل تا الى الابد هستى
همه عالمان نود هستند
و شما برترى و صد هستى
حرفم اين است ياحسن آيا؟
شافع اين غلام بد هستى؟
باب احسان تو فراگير است
هركسى درب خانه زد هستى
با شما ديده ى ترى دارم
خوش به حالم كه عسکرى دارم

ذكر و خير شماست بين همه
جشن و شادى بپاست بين همه
رفته شيطان و نور آمده است
فقط حرف خداست بين همه
باز هم نام "يا حسن" گل كرد
حرف از اين ماجراست بين همه
عطرى از سمت آسمان پخش است
بوى عطر، آشناست بين همه
گرچه در شهر سامرا هستم
صحبت از كربلاست بين همه
بين ميخانه ساغرى دارم
خوش به حالم كه عسکرى دارم

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]