علی الرضا ولادت بدون نغمه با نسیمی تا خراسانتمهدی نظری

سلامی می فرستم با نسیمی تا خراسانت
دلم را می فرستم تا نشیند بر سر خوانت

یقین دارم خدا از روز اول مقصدش این بود
تو را از بهر سلطانی فرستاده به ایرانت

عجب صحنی! عجب حالی! عجب فواره ای داری!
بهشتی را که می گویند، گم گشته در ایوانت

شنیدم خسته ها را بیشتر تحویل می گیری
ز من هم خسته تر داری چنین باشد پریشانت؟!

دل بشکسته ای دارم تو از من می خری آقا؟
دلم را می سپارم دست پیرمرد دربانت

نه در دنیا، نه در عقبا، ندارد هیچ جا جایی
کسی که می کشد دست گدایی را ز دامانت

یقینا دست خالی از در تو برنمی گردد
گر از باب الجواد تو بیاید صحن، مهمانت

شفا، نقاره، ایوان، صحن، گنبد، پنجره فولاد
بدون شک همین ها شد نشانی خراسانت

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]