جعفر الصادق شهادت زمزمه چشمام بارون میبارهمنصور عرب

قلبم چه بیقراره
چشمام بارون میباره
کاشکی، امشب، توو مدینه، توی بقیع، یه روضه داشتم
جای، امام رضا، بالا سرت، یه شمع میذاشتم ۳
(عزیز زهرا) ۳

 

شد حرمتت شکسته
دست تو رو کی بسته
بین، کوچه، خوردی زمین، ناله زدی، گفتی وا اُمّا
آتیش، زبونه زد، به خونه زد، بودی تو تنها ۳
(عزیز زهرا) ۳

 

رو دست شما رو بردن
چند تا کفن آوردن
آقا، اینجا، سه روز و شب، غرق به خون، نموندی تنها
غارت، نشد تنت، نرفت سرت، به روی نی ها ۳
(عزیز زهرا) ۳

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]