حجت المهدی فراق و وصال ، ولادت بدون نغمه طاق نصرترضا تاجیک

مگه اين قصه ی دوری انتهايی نداره ؟
اين چراغونی بی تو لطف و صفايی نداره

اين جماعت كه می بينی همه گريان تواند
كل سال منتظر نيمه ی شعبان تواند

وقتی نيستی دل به دريا غرق حسرت می زنن
با يه امّيدى براتو طاق نصرت می زنن

اين همه پرچم "يا مهدی بيا" برات زدن
توی جمكرون دل بوسه به خاک پات زدن

همه جا شيرينی و شربته نذر قدمت
همه نذری ميدن آقا به اميد كرمت

مردمی كه توو مسير تو دارن گل می زنن
به نخ پرچم تو دست توسل می زنن

همه شادن كه رسيدی ولی نيستی آقا تو  
محشری ميشه كه جشن بگيره اين دنيا با تو

چرا مستجاب نميشه العجلهای دلم ؟
به نتيجه نرسيده اين تمنای دلم

بيا آقا كه دلای ما همه به نامته
تشنه ی ديدن اون لحظه ی انتقامته
 
آقاجون بيا ببين كه شيعه بی تو غريبه
دلای منتظرای تو همه غم نصيبه

آقاجون بيا ببين كه ما به زير علميم
هم قسم با همه ى مدافعان حرميم

آقاجون بيا ببين عاشقا روسفيد شدن
همه با سربند يامهدی تو شهيد شدن

دلامونو پر بده كه شب شب ذكر و دعاس
شب جشن تو شب زيارتی كربلاس

نمیوفته از روی لبم اميد عالمين
تا روز ظهور صدای يالثارات الحسين

(شنيدم تو كربلا خيمه هاتو آتيش زدن
الهی من بميرم برای بچه هات حسين
اينقدر تشنه بودی آسمونو دود می ديدی
من فدای اون تركهای روی لبات حسين)

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]