حجت المهدی ولادت بدون نغمه میان معرکه ی انتظارمحمد بختیاری

امید آمده امیدوار می مانم
به ذوق آمدنش بی قرار می مانم
نوید صبح رسیده، شبیه دست سحر
برای بدرقه شام تار می مانم
چنان به شوق عبورش نشسته ام که اگر
جهان خزان بشود، من بهار می مانم
کنار می کشم از هرچه غیر اوست ولی
میان معرکه ی انتظار می مانم
خبر رسیده شبیه حسین می آید
شبیه "جون" ، چنان پا به کار می مانم

دهید مژده به یاران، بهار نزدیک است
به سر رسیدن این انتظار نزدیک است

 

نگاه فاطمه از چشم های او پیداست
نبی خصال و حسن سیرت و علی سیماست
صدای خون خدا می رسد ز حنجره اش
شکوهمند شبیه شهید کرب و بلاست
اگرچه همنفس ذوالفقار می آید
ولی به رنگ لطافت، به رنگ مهر و وفاست
درست عین علی رحمتی ست بی پایان
درست عین علی جلوه ای ز خشم خداست
طلوع می کند آن ماه چارده معصوم
ظهور مشرق امروز یا همین فرداست

دوباره قاصدکی روی شانه ی باد است
قرار منتظران نیمه های خرداد است

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]