زینب کبری رحلت زمینه سوی تو میشم رهسپارحسین نوری

تو حسرت دیدارتم، یکسال و نیمه آزگار
حالا دارم یواش یواش، سوی تو میشم رهسپار
هنوز به یادت هستم/ خالیه جای تو توی آغوشم
هنوز میخونم روضه/ پای غمت لباس سیا میپوشم
هنوز میلرزه قلبم/ داغ بزرگیه اخا رو دوشم
یادت میاد، که شدی با زینب هم قسم
حالا ببین، یکسال و نیمه که بی کسم ۲
یه خواهرم، مگه چقدر طاقت دارم ۳

 

هضمش برام سخته هنوز، کردن منو از تو جدا
تو کربلا یادمه که، منو سپردی به خدا
توی دلم آشوبه/ ببین که چشم خواهرت نمناکه
از این جدایی حالا/ ببین که قامتم شبیه تاکه
یادم نمیره دیدم/ که صورت تو غرق خون و خاکه
حسین من، بی تو خواهرت آروم نشد
همش یاد، سر تو می افتم خود بخود ۲
یه خواهرم، مگه چقدر طاقت دارم ۳

 

روز عاشورا کربلا، محاله از یادم بره
تنت جراحت برمیداشت، بیرون میزد خون از زره
چه حالی داشتم دیدم/ که از بالای ذوالجناح افتادی
نظاره گر بودم که/ تو دست و پای یک سپاه افتادی
تنت لگدمال میشد/ به زیر سم مرکبا جون دادی
خودت رو میکشیدی/ دیدم که قعر قتلگاه افتادی
سر تو رو، دشمنا بریدن از قفا
روی زمین، زدی جلو چشمم دست و پا ۲
یه خواهرم، مگه چقدر طاقت دارم ۳

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]