حجت المهدی فراق و وصال بدون نغمه تقديم ميشود به مناسبت جمعه آخر سال و حركت مردمی استغاثهرضا تاجیک

وقتی كه ندارمت رو پای كی سر بذارم
تو كدوم جاده بايد گلای نرگس بيارم

همش از وعده ی اومدن شنيدن سخته
همه رو ديدن و روی تو نديدن سخته

جمعه ی آخر ساله نميخوای بيای آقا؟
می زنم دوباره ناله نميخوای بيای آقا؟

وقتی تو نيستی آقا ديگه امیدی ندارم
بدون ديدن تو بهار و عيدی ندارم

گرچه من نامهربونی كردم آقاجون بيا
دلمو خونه تكونی كردم آقاجون بيا

لباس نو خريدم ندارم آروم و قرار
آقاجون خودت بيا كعبه رو از عزا درآر

اگه تو بيای همه دردای ما دوا ميشه
اگه تو بيای ديگه زندگی رو به را ميشه

نمی دونی چه غمی تو حال تنهایی دارم
با (الی متی احار فيكَ) دنيايی دارم

بگو تا كی باشم آواره و سرگردون تو
چند تا سالْ تحويل ديگه رو باشم بدون تو

اگه تو نيای همه جمله هامون سواليه
جای تو تو محراب جمكرون آقا خاليه

بيا آقا شيعه رو دارن تو دنيا می كشن
هر كسی كه ميگه يا حضرت زهرا می كشن

بيا تا كاخ ستم به زير پات خراب بشه
بيا آقا دعای فاطمه مستجاب بشه

آقاجون اومدنت حاجت كل شهداس
سيد خراسونی همه اميدش به شماس

بيا ريشه كن بكن سيطره ی قوم يهود
بيا و زير و رو كن حكومت آل سعود

رو لبم زمزمه ی (اَيْنَ معز الاولياس)
به همه گفتم آقام منتقم كرببلاس

بيا كه صوت عدالت بپيچه تو عالمين
بيا آقا با صدای "يا لثارات الحسين"

آقاجون راه رسيدن به تو رو خوب می دونم
برای دعوت تو روضه ی عباس می خونم

اون علمداری كه سر ميده و قولش نميره
دستاشو داده تا كه دستای ما رو بگيره

شنيدم كه لب آب لب نزده به نهر آب
دو تا چشماشو داده تا نبينه اشک رباب

مشكشو با تير زدن آسمونو زمين زدن
نانجیبا به سرش عمود آهنين زدن

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]