با اينكه توی خيلِ عاشقات گُمم من
از عشق تو عُمريه در تلاطُمم من
سايه ی طوبایِ بهـشتی رو نميخوام
كـه زيره ســايـه ی مليـكه ی قُـمـم مـن
نميزنم من / به هيچ كسی رو
وقـتی گداتم / كريمه بـانـو
حرفی كه دل رو / جلا ميداده
روايــتی از / امـام جـواده:
مَن زارَ عَمّـتي بِـقُم ، فـَـلَـهُ الجَـنّة ۳
هميشـه با اجازه از خواهرِ سُلطان
ميرم برا عرض ادب مَـحضرِ سُلطان
حضرت معصومه سفارشم رو كرد
خُــدا اجـازه داد بشم نوكرِ سُـلطان
وقتي دلم شد / امام رضايی
شـدم تو مشهد / كربُـبلايی
چشمامو كرده / تشنه ی بارون
روايتی از / شاه خُراسون:
إنْ كُنْتَ باكياً لِشيءٍ(فَبْكِ للحُسَين)٣
نوكری خوبه ، پیِ آقــايي نميرم
دنــبالِ آدمـایِ دنيايی نميرم
اگر خـُدا قبول كنه ، مريد جُـوْنم
پس از در خونه ی تو جايی نميرم
هزار دفم كه / برات فداشم
محال ارباب / ازت جُداشم
آخه شنيدم / از اهل منبر
روايتی از / قولِ پيمبر:
كُلُّ الخَيْر في بابِ الحُسـَين