حجت المهدی فراق و وصال ، ولادت بدون نغمه و فرش هر قدم ات گیسوی زلیخاهاسید حسین طهماسبی

نماز خوانده ی مست تو اند عیسی ها
مقیم مسجد و میخانه ات کلیسا ها

خلیل ها همه در آتش تو می سوزند
به سیل نیل تو افتاده اند موسی ها

هزار یوسف مصری شده است برده ی تو
و فرش هر قدم ات گیسوی زلیخاها

پس از تو در همه ی شهر قحط معشوق است
بیا که عاشق و مجنون شدند لیلاها

بیا و از لب شیرین سخن بگو با ما
نمی رسد سر انگشت مان به خرماها

سر بریده چه می گوید، از که می گوید
در انتظار ظهورت گلوی یحیی ها

" شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام "
به دام عشق تو افتاده اند فتواها

اگر چه دامن آتشفشان پر از چشمه است
همیشه تشنه ترین بوده اند سقاها

به انتظار نگاهی دوباره بیدارم
طلوع می کند از چشم صبح فردا ها

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]