رقیه سادات شهادت دودمه من به قربان سرتپیمان طالبی

١
آمدى باباى من آخر سراغ دخترت
من به قربان سرت (٢)
رفتى اما مانده در يادم نگاه آخرت
من به قربان سرت (٢)

٢
از سر ناقه مرا از هر جناح انداختند
اى پدر جانم حسين (٢)
با غنيمت ها حراجى ها به راه انداختند
اى پدر جانم حسين (٢)

٣
شاه بى سر سوى منزلگاه ويران آمده
عمه! مهمان آمده (٢)
آب و آيينه بياور كه پدر جان آمده
عمه! مهمان آمده (٢)

٤
اى پدر خون تو را آب وضويت كرده اند
اى پدر جانم حسين (٢)
اين چه كارى بود آخر با گلويت كرده اند؟
اى پدرجانم حسين (٢)

٥
عاقبت شد مستجاب آن ندبه كردن هاى من
آمده باباى من (٢)
از خرابه سر زده خورشيد بر فرداى من
آمده باباى من (٢)

٦
امشبى را شه دين در بغلم مهمان است
مكن اى صبح طلوع (٢)
روى لب هاش هنوز، آيه اى از قرآن است
مكن اى صبح طلوع (٢)

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]