می سوزد در آتش خانه ام ای مادر
می خندد دشمن بر ناله ام ای مادر
واویلا واویلا
نیمه ی شب جان بر لب پشت مرکب می دویدم
ناسزا و طعنه ها از خصم کافر می شنیدم
من غریبم
من هستم وارث غمهای بوتراب
جد من را کشتند بین دو نهر آب
واویلا واویلا
روز و شب با روضه های عمه زینب در فغانم
گه به یاد راس پرخون گه به یاد خیزرانم
من غریبم