ُر از دردی، پُر از رنجی، پُر از محنت بقیع
چقدر رازِ، نگفته دا،ری تو سینت بقیع
بهشتی اما افسوس/ پُر از گرد و غباری
چه گنجایی گذاشتن/ تو خاکت یادگاری
بگو که غصّه هاتو/ چه جور طاقت میاری
میدونم توی سینت/ یه دنیا روضه داری
با ما بگو ...
از شب غربت حیدر برامون حرفی بزن، بگو
از تشییع جنازه ی یک مادر آزرده تن، بگو
کیا فرداش برا نبش قبر زهرا اومدن، بگو
بقیع بگو
آه واویلا ۳
تو که روزی، حرم داشتی، یه جور کردن خراب
که حتی سنگِ، قبری نیس، بریزیم روش گلاب
اونا که از شکستِ/ جمل جا مونده بودن
یه دنیا کینه رو تو/ نمک خوابونده بودن
دادن فتوای تخریب/ بهونه شون به جا بود!
میدونم عقده شون از/ امام مجتبی بود
با ما بگو ...
اگه دیدی ماجرای کوچه رو مثل حسن، بگو
شنیدم خیلی بهش تو مدینه طعنه زدن، بگو
تابوتش چن چوبه تیر خورد که شُدش خونین کفن، بگو
بقیع بگو
آه واویلا ۳
اگر روزی، بیام مثل، کبوتر پر زنان
تیمّم میکنم از مَقدَمِ صاحب زمان
پیمبر تا امامان/ رو خاکت پا گذاشتن
قدمگاهِ تموم/ بهشتی هایی اصلاً
تو که خاکت یه عمره/ با اشک غم عجینه
یکی از روضه خون هات/ بی بی امّ البنینه
با ما بگو ...
چه جوری برا حسینْ، شاه حرم گریه میکرد، بگو
چه جوری برای دستای قلم گریه میکرد، بگو
چه جوری گریه میکرد که دشمنم گریه میکرد، بگو
بقیع بگو
آه واویلا ۳