حجت المهدی ، فاطمه الزهرا فراق و وصال ، شهادت بدون نغمه جمعه ها بدجور احساس خجالت می کنممحمد حسین رحیمیان

بی تو هر جا می روم احساس غربت می کنم
راه بر جایی ندارد هر چه همت می کنم

بی تو آرام و قراری نیست در دنیای ما
دور مانده از خوشی با هر که صحبت می کنم

نامه اعمال من حال تو را بد می کند
جمعه ها بدجور احساس خجالت می کنم

غیر تو هر کس رفیقم شد نزد چنگی به دل
بعد از این تا زنده ام با تو رفاقت می کنم

روز و شب فکر همه هستم ولی فکر تو نه
حال هر کس جز تو را آقا رعایت می کنم

من که باری بر نمی دارم ز روی شانه ات
با چه رویی بر تو اظهار ارادت می کنم

تا نرفته فاطمیه آبرویم را بخر
فکر کن که مادرت گفته وساطت می کنم

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]