فاطمه الزهرا بستر ، هجوم به خانه وحی زمینه تو مثه کوهی کنار منمحمد رضا رازقی پور

یادش بخیر چه روزای قشنگی بود / روزای اول زندگیمون زهرا
چه روزگار خوبی بود کنار هم / بهاری بود زمین و آسمون زهرا
فاتح خیبر، دل خوشیش این بود، میرسید از راه میومدی کنار در
با لب خندون، تو رو می دید و، خیلی زود خستگی می رفت ز تن حیدر
 کل این نُه سال، زندگی زهرا، هیچ کی غیر تو نشد مرتضی رو یاور
زندگیمو چش زدن مردم خیره سر
با لگد ای گل یاسم تو شدی پرپر
خیلی زود روزای خوب تموم شد و زهرا
نتونست کاری کنه برای تو حیدر
افتادی ساقه شکسته میون بستر
(آه و واویلا 3 واویلا واویلا)  2


چه خوب حق رسالت و ادا کردن / به حیدر چه ستمها که روا کردن
زدن خونمون و آتیش و خندیدن / با پاره ی تن نبی چه ها کردن
الهی هیچ وقت، پیش چشمای، مردی همسرش با صورت به زمین نخوره
یا اگه افتاد، پیش چشم همه، از یه بی حیا دیگه سیلی چنین نخوره
سیلی هم اگه خورد، بین کوچه ولی، دیگه از دست ضمخت و سنگین نخوره
از همون روز که به خونه هتک حرمت شد
شرم من زیاده که به تو جسارت شد
از همون روز که رو خاک کوچه افتادی
درد خیبر شکن تو بی نهایت شد
سهم تو غم و سهم دل من غربت شد
(آه و واویلا 3 واویلا واویلا)  2


بیا برای شادی دل زارم / یکی دو جمله با علی تکلم کن
بیا غبار غم رو از دلم بردار / به صورتم یه بار دیگه تبسم کن
تو جوونی آخه، نمیاد اصلاً، به تو این قد خم و تا شدنت زهرا
من بمیرم که، تا نفس می کشی، میشه خون جاری زیر پیرهنت زهرا
بیا جون علی، تو یه کاری کن، برا غصه خوردنای حسنت زهرا
تو مثه کوهی کنار من بمون پیشم
غزل رفتن و هر لحظه نخون پیشم
آرزو میکنم ای کاش که نمی دیدم
نزن آتیش راه نرو فاطمه جون پیشم
تو رو جون زینبت نرو بمون پیشم
(آه و واویلا 3 واویلا واویلا)    2

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]