حسین الشهید شهادت ، وداع شور ، زمزمه انگار همین دیروز بود (وداع با ماه عزا)عبدالله باقری

انگار همین دیروز بود / منتظرِ محرّمت بودیم آقا
انگار همین دیروز بود / داشتیم سیاهی میزدیم با بچه ها
انگار همین دیروز بود / یه جُنب و جوشی بود که بین همه بود
انگار همین دیروز بود / هیأت هفتگی ما (زمزمه بود ۲)
"میزنه قلبم، داره میاد دوباره باز بوی محرّم"
اگه نبودم سال بعد یادم کنید 3

 

انگار همین دیروز بود / تو شب سوّم غمت غوغایی شد
تو روضه ی رقیّه / هیأت چه محشر و چه کربلایی شد
انگار همین دیروز بود / دلم نمیخواست که برم به قتلگاه
شب دهم میگفتم / با التماس،با زینبش،(با اشک و آه۲)
"امشبی را شه دین در حرمش مهمان است"
"مکن ای صبح طلوع"
اگه نبودم سال بعد یادم کنید 3

 

انگار همین دیروز بود / که شده بود کار دلم فقط دعا
تو درد دل هام گفتم: / نذار که من جا بمونم امام رضا
انگار همین دیروز بود / که کوله پشتی مو برام بست مادرم
انگار همین دیروز بود / با ذکر کربلائیا (رفتم حرم۲)
"قدم قدم با یه علم     ایشالا اربعین میام سمت حرم"
"با مدد شاه کرم"
اگه نبودم سال بعد یادم کنید 3

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]