حسن المجتبی شهادت زمزمه ياد بازوی كبودمیاسین زندی

كنج حجره مثه برگ پائيزی خزون و زردم
تو خودم ريختم يه عمره همه ی غصه و دردم
زهر اثر كرده گمونم / به تمومی وجودم
هنوزم اين دم آخر / ياد بازوی كبودم
اشک از چشام جاريه       زخم دلم كاريه 2
وای (مادرم 3) 3

 

توی خواب و تو بيداری گريه همراه چشامه
بغضی سنگين از قديما توی سينمه، باهامه
 خيلی ساله حال و روزم / شده بيقرار و دشوار
كاشكی اون روز جای مادر / صورتم ميخورد به ديوار
جلو چشام خورد زمين         دلم با غم شد عجين 2
وای (مادرم 3) 3

 

بی حيا راهمونو بست غرور منو شكستش
مادرم رو خيلی بد زد الهی بشكنه دستش
هی ميگفتم پاشو مادر / تا با هم بريم به خونه
يه نگاه كن تو رو قرآن / حسن تو نيمه جونه
چشمام خيره به ديوار      مردم روزی هزار بار 2
 وای (مادرم 3) 3

مرتبط
    نظرات شما
    [کد امنیتی جدید]